کیستی که من... این گونه به جد...
در دیار رویا های خویش... با تو درنگ میکنم...؟!
من میگم:
کیستی که من... پس از هر بار جنگیدن با هیبت احساسم به تو... و زمین خوردن...
دوباره برمی خیزم... و عاشق تر می شوم...
کیستی که من... بعد از هر بار مردن...
دوباره زنده میشوم از تو... و برای تو...؟
به راستی تو کیستی... که یادت باعث می شود،
به عکس های قدیمی ای که یادم نمی آید کی گرفته ام، سر بزنم...
تو کیستی که باعث می شوی دلم بخواهد غبار نشسته روی رویا ها و آرزو هایم را بتکانم و...
با کاغذ ها و قلم هایم... آشتی کنم...!
به راستی تو کیستی...؟!
234...برچسب : نویسنده : sevenyearsofmadness بازدید : 118