317

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

یکی از دوستات میگفت پست های نصف شب داستان خودشونو دارن...! دارم فکر میکنم هستی هنوز همونجایی از قلبم که هیچکسی نیست؟! دارم فکر میکنم چقدر تنهایی نگه داشتنت سخت شده...! نه به خاطر اینکه دیگه دوست داشتنی نباشی یا عشق چیزی باشه که از یادم بره، فقط به خاطر اینکه دیگه خودمم نمیدونم چقدر دلم برات تنگ شده...! فقط بخاطر اینکه دستات بزرگترین آرزوی همه‌ی عمر من بودن و نداشتمشون، ندارمشون...!

امشب حرف قشنگی هنرمندا شد، مامانم داشت میگفت فلانی از فلانی قشنگ تره... تلویزیون هم همون موقع داشت سریال عیدت رو نشون میداد، سرمو آوردم بالا و چشمم افتاد به خودت و پیرهن سبزت... آره، خودم به خودم جواب میدم که هستی هنوز... تو عمیق ترین نقطه ی قلبم داری زندگی میکنی و نفس میکشی... چون نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بلند نگم: اینه که قشنگ ترینه...!! و مامانم با تعجب و چشمای گرد شده نگاهم نکنه...

یه آهنگی شبا صداش میاد مازیار فلاحی خونده... میگه تو فقط باش تموم کم و کسرش با من...! و من هر شب با خودم میگم تو اگه باشی دیگه کم و کسری چیه اصلا؟ معنی نداره...

آره هستی هنوز تو همه ی قلبم،

اما اگه یه روز این طرفا پیدات شد،

میخوام بدونی لحظه ای نبود و نیست که یادت نیفتم و قلبم بهم التماس نکنه واسه فقط یه لحظه بیشتر نگاه کردنت...

و داشتنت...

234...
ما را در سایت 234 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sevenyearsofmadness بازدید : 108 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 3:54