این روزا زیاد قدیما رو مرور کردم، عینِ یه خونه تکونیِ مغزی، که بفهمم بی تو چه جوری زنده بودم؟ چی شده که به اینجا رسیدم؟ چرا هر بار فکر کردم میرم و پشت سرمم نگاه نمیکنم، دوباره برگشتم بهت؟ چرا هی تنها تر شدم که فقط خلوتی خوش با خیال تو داشته باشم...؟ هر چی بیشتر پیش رفتم، فهمیدم من زنده نبودم بدونِ تو. فقط دووم آوردم! دقیقن همزمان با همین نتیجه گیریمم، همه از درِ نصیحت باهام وارد میشن و میگن "میدونیممم سخته ها، ولی تلاش کن فراموشش کنی!"
ولی نمیدونن...
هیچکس نمیدونه حتی حرف زدن دربارشم چقدر عذابم میده...
234...
ما را در سایت 234 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sevenyearsofmadness بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 12:30