آخرین مطالب
امکانات وب
امروز فاینال زبان بود... باید غیبتم سر اون یکی امتحانو جبران میکردم... خیلیییی تلاش کردم که خوب بدم امتحانشو... بعد از امتحان، طرفای ساعت شیش و نیم بود که یه تاکسی گرفتم برم خیابون بهار صابون های دست ساز ببینم..! ولی راننده‌اش عقل درست حسابی نداشت، جدا از اینکه کلی چرت و پرت گفت، تا بهار هم نرفت و پیچید تو مطهری و بعدم ترکمنستان و بعدم سر ملک پیادم کرد...! لا اله الا الله گویان از جلو سالن رد شدم... هنوز خبری نبود و خلوت بود اما همه چراغ ها روشن و منتظر تو...! تند تند و پیاده از اونجا رفتم بهار و صابونی که میخواستمم تموم شده بود و دوباره تند تند همون مسیرو برگشتم...! این دفعه وقتی رسیدم جلو سالن، پنج دقیقه ای از شروع اجرا میگذشت... این طرف و اون طرف خیابون خبری از ماشینت نبود... اومدم تو وزوایی، دیدم جلوی درِ پشتی پارک کردیش... دیدم عقب ماشین زخمی شده و رنگش رفته! فهمیدم تصادفی که دوستت گفته بود، منظورش تو بودی پریشب... هنوزم دلم یه حالیه... هنوزم تو فکر اینم که هر اتفاق خدایی نکرده بد، یا خوبی که برات میفته من آخرین نفری ام که میفهمم... بعد وقتی میگم به درد نمیخورم میگن چرا این حرفو میزنی...! ترسان از اینکه کسی نبیندم اومدم بغل ماشین و دیدم یه دسته گل رو صندلی عقبه... لابد یکی از طرفدارا داده بوده بهت و حتی از تو ماشین درش هم نیورده بودی...! همون موقع هم یک نفر با موتور رسید که فکر کنم ابی بود... تو اون تاریکی و با سردرد و سرگیجه میشد حالِ ماشینت رو تشخیص داد ولی صورت ابی رو نه...!! کاش یه یادداشت روش میذاشتم برات که تو رو قرآن عین آدم رانندگی کن...!
الانم که استوری هاتون و روده بُر شدنت از خنده از دست این آقا بدلکاره...! ولی هنوزم میگم، پشت خنده هات یه چیزیه که دارم دیوونه میشم از نفهمیدنش...!!
دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه
دوباره این دل دیوونه، واست دل تنگه...
وقتِ از تو خوندنه ستاره ی ترانه هام
اسم تو برای من قشنگ ترین آهنگه...
با یه چشمکِ دوباره، منو زنده کن ستاره
نذار از نفس بیفتم، تویی تنها راهِ چاره
آی ستاره آی ستاره، بی تو شب نوری نداره
این ترانه تا همیشه تو رو یادِ من میاره...
نذار از نفس بیفتم...
نذار از نفس بیفتم...
نذار از...
234...ما را در سایت 234 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sevenyearsofmadness بازدید : 115