347

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

به جایی رسیدم... که گیج شدم! خیلی خیلی گیج. نقطه ای که شک کردم به همه چیز. به خودم. به تو. به اینکه بازم باید بمونم یا دیگه واقعا باید از رو برم و هر روز و هر لحظه بهت فکر نکنم... به اینکه هفت سال از عمرم بس نبوده؟ کم بوده؟ واقعا این رنج و فراق تعبیر عشق ئه؟!! یه خوابی دیدم... رفتم دنبال تعبیرش، اونی که تعبیر میکرد فال هم میگرفت. پیشش گرفتم، بعد دیدم چقدر زیادن اینایی که از این کارا میکنن... پیش چند نفر دیگه هم رفتم؛ البته نه اینکه فکر کنی پول زیادی بابتش دادم! ندارم که بدم... یه چیزی دارن به اسم تک نیت، اون ارزونه، زودم جواب میدن. همشون به اتفاق گفتن برات بازم صبر کنم، گفتن میای؛ گفتن میشه که بیای و باشی...!  یعنی اولی‌شون که اینو گفت، تو دلم گفتم خرافاته بابا. کی میدونه؟ از کجا انقدر مطمئنه؟! بخاطر همین بود که رفتم چند تا دیگه رو هم تست کردم!! یکی گفت طول میکشه، یکی گفت زمان میبره، یکی گفت مدتش دوره، یکی گفت سه جای فالت صبوری افتاده!! ولی همشون گفتن اگه طاقت میاری، اگه جا نمیزنی، آره اوکی میشه... بهتر میشه همه چیز...! همشون گفتن ورود این شخص به زندگیت خیلی خوشحال کننده اس برات، روشنی و نور همراه باهاش توی طالعت افتاده...!

آخه قربونت برم من که تو خودت نوری... اصلِ نوری... تو وارد زندگی هر کسی بشی، روشنایی محضی براش... نه فقط منِ نوعی و نه فقط به حرفِ این فال‌گیر ها...

راستی اینم زیاد گفتن که در رابطه با تو، افراد زیادی بهم حسادت میکنند... :|| و من نمیفهمم تو هنوز نیومده، کی به چیِ من حسودیش میشه دقیقا..؟

شنیدی مردم وقتی عصبانی میشن میگن "صبر منم حدی داره؟"

من نمیدونم چرا صبر من واسه تو حد و حدودی نداره...! تویی که سال هاست با منی و کنج کنجِ قلبمی... صبوری کردن واسه رسیدن به تو برای من شوخیه...! اگه بدونم واقعا تهش رسیدنه...! من فقط خیلی خسته و گیجم... ببخش اگه به تسلیم شدن همونقدر فکر میکنم که به چشمات...!!

234...
ما را در سایت 234 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sevenyearsofmadness بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 4:10